درباره وبلاگ

خدایا آنگونه زنده ام بدارکه نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که کسی به وجد نیایداز نبودنم
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دوستانه و آدرس doostaneh1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 36
تعداد نظرات : 56
تعداد آنلاین : 1


دوستانه
دو شنبه 5 دی 1390برچسب:, :: 8:3 ::  نويسنده : دوستانه       

سلام دوستان وهمراهان همیشگی

نمیدونم چه اتفاقی در لوکس بلاگ افتاده وداره میافته ولی هرچی که هست حسابی اعصابمو خورد کرده هر روز یه مشکلی ایجاد میشه یه روز قالب وبلاگم خود به خود عوض میشه ، یه روز وبلاگ باز نمیشه ، یه روز مطالبم پس وپیش میشه و به تازگی هم که نظرات شما عزیزان خود به خود پاک میشه با مدیریت لوکس بلاگ هم تا به حال چندین بار مکاتبه کردم و اما پاسخ قانع کننده ای دریافت نکرده ام از همه شما عزیزان بابت اشکالاتی که پیش اومده عذرخواهی می کنم و یه مدت دیگه صبر می کنم اگه مشکلات حل نشد برمی گردم به همون بلاگفا باز هم ازهمتون عذرمیخوام مثل همیشه بهم سر بزنید و باعث دلگرمی باشید من هم به شما سرخواهم زد .


دوستانه نوشت: نه مثل اینکه از این لوکس بلاگ خیری به ما نمیرسه عطاشو به لقاش بخشیدم

عزیزان بازم ازهمه تون عذرمیخوام که نظراتتون که برای بنده خیلی با ارزش بود پاک شده پس قدم رنجه کنید و بیایید به این آدرس :  http://doostaneh1.blogfa.com



یک شنبه 27 آذر 1390برچسب:, :: 16:31 ::  نويسنده : دوستانه       

استانبول بزرگ ترين شهر تركيه است كه جدا كننده دوقاره اروپا وآسيا مي باشد . درواقع تنها شهر جهان است كه در دو قاره واقع شده است . تنگه بسفرمحل اتصال دو قاره آسيا واروپاست تنگه اي بسيا رزيبا و ديدني كه محل تلاقي آبهاي درياي سياه و درياي مرمره است درواقع استانبول در ساحل درياي مرمره قراردارد . شهري با 17 الي 18 ميليون جمعيت(يعني بيش از دوبرابر جمعيت شهر تهران) و بسيار ديدني و جذاب، ساختمانهاي بلند مرتبه همانند تهران نداشت دربعضي از نقاط شهر بعضي مجتمع هاي مسكوني ديده ميشد كه حداكثر 20 طبقه بودند به نظر مي امد شهر بر روي تپه هابنا شده . به هيچ عنوان ترافيك تهران را نداشت چون تقريبا در مسيرهايي كه ما تردد داشتيم نه ميدان ديديم و نه چراغ قرمز ، تمامي راهها بزرگراه بودند و پلهاي پيچ درپيچ كه مسيرها رو به هم ارتباط ميداد واز همه مهمتر احترام شهروندان به مقررات راهنمايي و رانندگي بودبه طوري كه اگه بزرگراه سه باند تردد داشت فقط يك ماشين در هر باند ديده ميشد و دقيقا بين خطوط رانندگي مي كردند برخلاف ما ايرانيان كه بزرگراهمون سه باند تردد داره ولي پنج تا ماشين كنارهم تردد مي كنند .

 
واما ...
 

 



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:, :: 11:58 ::  نويسنده : دوستانه       

خودتون قضاوت کنید به راستی این نوع عزاداری کردن درسته!!!!!



ادامه مطلب ...


شنبه 19 آذر 1390برچسب:, :: 17:39 ::  نويسنده : دوستانه       

شاید با خودتون بگید الان که محرمه و خیلی وقته عید غدیرگذشته پس جای گذاشتن این مطلب در اینجا یه خورده غیرمنطقیه !!!

درست میفرمایید اما به دلایل زیادی من جمله ادامه سفر بعداز عید و بعداز اون برگشت حجاج از حج و در دسترس نبودن فیلم مربوط به مطلب و.... موفق نشدم این پست رو به موقعش براتون بذارم ولی حیفم اومد راجع بهش صحبتی نکنم

امسال توفیقی بود که عید غدیر درجمع هموطنانم که مقیم استانبول ترکیه بودند باشم. به دعوت یکی از دوستان که خودش یکی از گردانندگان اصلی جشن بود در مراسم شب عید غدیر در مسجد ایرانیان مقیم استانبول شرکت کردیم.



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:, :: 16:1 ::  نويسنده : دوستانه       

حضرت رضا (ع) فرمود: بر مثل حسین باید گریه کنندگان بگریند که گریه بر آن حضرت گناهان بزرگ را محو سازد. سپس فرمود: پدرم (امام کاظم) چون ماه محرم می­رسید کسی او را خندان نمی­دید و غم و اندوه بر چهره آن حضرت نمایان بود تا ده روز ، و چون روز دهم می­شد آن روز روز غم و اندوه و مصیبت و گریه او بود و می گفت امروز روزی است که حسین (ع) در آن کشته شده.

 در روایتی دیگراز آن حضرت آمده : هر که در روز عاشورا کارهایش را تعطیل کند خداوند حوائج دنیا و آخرت او را برآورد و هر که روز عاشورا روز مصیبت و غم و اندوه و گریه او باشد خداوند روز قیامت را روز شادی و فرح او قرار دهد. چشمش به دیدار ما در آن روز روشن گردد، و هر که روز عاشورا روز سود دنیوی خود گیرد و چیزی را در آن روز بیندوزد خداوند به اندوخته­اش برکت ندهد و روز قیامت او را با یزید و ابن زیاد و عمر سعد محشور سازد.

تاسوعا وعاشورای دیگری آمد ورفت . خدارو سپاس می گویم که یک سال دیگه بهم عمر داد که این روزها رو ببینم

شهرما هم مثل همه شهرهای دیگه یک پارچه حزن واندوه بود دسته های عزاداری در هر کوچه وخیابان دیده میشد تمام خیابانهای منتهی به حرم مطهر توسط پلیس بسته شده بود و تردد با ماشین غیرممکن بود و فقط مردم عزادار رو میدیدیم که هرکدوم به شکلی ارادت خودش رو به امام حسین نشون میداد یکی پای برهنه ، یکی با گرفتن یه پرچم یا علم ،یکی گل گرفتن بر سر وپیشانی ، یکی با بستن پیشانی بند سبز ومشکی و...

به همین مناسبت تصاویر وفیلمهایی رو از مراسم اطراف حرم گرفتم که تقدیم عزیزان می کنم اگه کیفیتشون پایینه عذرخواهی می کنم چون همه رو با موبایل گرفتم

    



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 9 آذر 1390برچسب:, :: 9:22 ::  نويسنده : دوستانه       
Moharam.jpg

علت سرودن این ترکیب بند در دیوان محتشم چنین آمده است : موقعی که مولانا محتشم در مرثیه برادرش عبالفنی که در سفر مکه فوت کرده بود نوحه گری میکرد . شبی در عالم رویا امیرالمومنین را دید . حضرت به او میفرمایند : چرا در مصیبت برادرت مرثیه میگویی و برای فرزندم حسین مرثیه نمی گویی ، عرض میکند یا علی مصیبت حضرت امام حسین خارج از حد و حصر بوده و من نمی دانم از کدام مصائب او شروع کنم آن وقت حضرت امیرالمومنین می فرمایند بگو " باز این چه شورش است که در خلق عالم است " محتشم از خواب بیدار میشود و بقیه را میگوید تا می رسد به شعر

هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال

و در مصرع بعد متحیر میماند که چه بگوید که شایسته مقام حضرت ربوبی باشد ولی باز مدد به او رسید و در خواب حضرت ولی عصر را میبیند و به او می فرماید بگو " کو در دل است و هیچ دلی بی ملال نیست " پس بیدار شده و آن بند را به پایان می رساند


 



شنبه 5 آذر 1390برچسب:, :: 13:40 ::  نويسنده : دوستانه       

فيل‌بانان تنها با درك يك نكته و به شيوه‌اي بسيار ساده، فيل‌هاي عظيم‌الجثه را كنترل مي‌كنند. وقتي فيل هنوز بچه فيل است، يك پايش را با طناب محكمي به تنة درختي مي‌بندند. بچه فيل، هرچه تقلا مي‌كند، نمي‌تواند خودش را آزاد كند. اندك اندك بچه فيل با اين تصور عادت مي‌كند كه تنة درخت از او نيرومند‌تر است.
هنگامي كه بچه فيل بزرگ مي‌شود و قدرت شگرفتي مي‌يابد، تنها كافي است ريسماني نازك به دور پاي فيل گره زده شود و به يك نهال كوچك بسته شود. جالب اينكه فيل هيچ تلاشي براي آزاد كردن خودش نمي‌كند.
همچون فيل‌ها، پاهاي ما نيز اغلب اسير باورهاي شكننده‌اند، اما از آنجا كه در گذشته به قدرت تنة درخت عادت كرده‌ايم، شهامت مبارزه را نداريم.
بي آنكه بدانيم كه تنها يك عمل متهورانه ساده... براي دست يافتن ما به موفقيت كافي است!

 



سه شنبه 28 آبان 1390برچسب:, :: 9:27 ::  نويسنده : دوستانه       

۵ توصیه برای خانم ها دارم تا بنیان خانواده را بتن آرمه کنند:

 

* زیادی روی مردها حساب نکنید

یک شاعرشیرپاک خورده قرن ۶ یا ۷ سروده : کوهو میذارم رو دوشم / رخت هر جنگجو می پوشم/ موجو از دریا می گیرم/ شیره سنگو می نوشم

شایدایشان توانایی این کارها را داشته یا شاید در قرن ششم مردها توانایی کوه را بر دوش کشیدن داشته اند . اصلا فرض کنیم یک مرد مردستان مصراع های اول تا سوم را بتواند اجرا کند ولی گمان نکنم هیچ غول بی شاخ و دمی بتواند شیره سنگ را بنوشد



ادامه مطلب ...


سه شنبه 19 آبان 1390برچسب:, :: 10:49 ::  نويسنده : دوستانه       

به سفارش آقا یا خانم غمگین   این مطلب رو که خیلی هم جالبه در این پست قرار دادم

 

از آقا یا خانم غمگین تشکر می کنم به خاطر ارسال این مطلب زیبا

نظریادتون نره



ادامه مطلب ...


سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, :: 9:39 ::  نويسنده : دوستانه       

اولین برف پاییزی 

 

 امروز صبح که برای نماز پاشدیم شاهد اولین بارش برف پاییزی بودیم .خیلی غیرمنتظره بود

دیشب خیلی سرد بود ولی اصلا احتمال نمیدادیم که فرداش بارش برف رو داشته باشیم

تا اونجایی که من یادم میاد هیچ وقت تو پاییز برف نداشتیم اونم به این شدت

خداروشکر امسال پاییز خیلی قشنگی داشتیم خدا کنه همین جور ادامه داشته باشه و

سال پربار وپر برکتی پیش رو داشته باشیم

دراسرع وقت فیلم کوتاهی از بارش برف تهیه کردم که واسه تون میذارم

---------------------------------------------------------------

پی نوشت: روی لینک بالا کلیک نموده تا فیلم مورد نظر را ببینید



سه شنبه 15 آبان 1390برچسب:, :: 7:33 ::  نويسنده : دوستانه       
سه شنبه 12 آبان 1390برچسب:, :: 13:30 ::  نويسنده : دوستانه       
1-  گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.
2 - سعی كنیم بیشتر بخندیم.
3-  تلاش كنیم كمتر گله كنیم.
4 -  با تلفن كردن به یك دوست قدیمی، او را غافلگیر كنیم.
5 - گاهی هدیه‌هایی كه گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا كنیم.
6 -  بیشتردعا كنیم.
7 - در داخل آسانسور و راه پله و... باآدمها صحبت كنیم.
8-  هر از گاهی نفس عمیق بكشیم.
9-  لذت عطسه كردن را حس كنیم.
10-  قدر این كه پایمان نشكسته است را بدانیم.


ادامه مطلب ...


سه شنبه 9 آبان 1390برچسب:, :: 8:39 ::  نويسنده : دوستانه       

(یه توپ دارم قلقلیه )
پ نه پ شش ضلعی نامنتظمه
( میزنم زمین هوا میره )
پ نه پ می خواستی زمین و حفر کنه برسه مرکز زمین
( نمی دونی تا کجا میره )
... ... ... ... ... پ نه پ می دونم نمیگم که ریا نشه
( من این توپو نداشتم )
پ نه پ داشتی ، رو نمی کردی
( مشقامو خوب نوشتم )
پ نه پ همش برو دنبال یللّی تللّی
( بابام بهم عیدی داد )
پ نه پ می خواستی روز مادر بهت کادو بده
( یه توپ قلقلی داد )
پ نه پ می خواستی یه دونه بی ام 730 بهت بده!!



سه شنبه 5 آبان 1390برچسب:, :: 8:27 ::  نويسنده : دوستانه       

پابه پای کودکی هایم بیا

 

                                        کفش هایت را به پاکن تا به تا

 قاه قاه خنده ات را سازکن

                                       بازهم با خنده ات اعجاز کن

پا بکوب ولج کن و راضی نشو

                                       باکسی جزعشق هم بازی نشو



ادامه مطلب ...


سه شنبه 4 آبان 1390برچسب:, :: 13:27 ::  نويسنده : دوستانه       

دیروز تهران جلسه داشتیم . برای اینکه سروقت به جلسه برسم صبح زود حرکت کردیم . نرسیده به میدون انقلاب سیم کلاچ ماشین پاره شد گفتم دیر به جلسه میرسیم .مجبور شدیم پیاده بریم تا انقلاب . میدون انقلاب تاکسی گرفتیم و رفتیم به سمت شرکت . خوشبختانه جلسه با ۲۰ دقیقه تاخیر شروع میشد همینطور که داشتم به سمت اتاق همکاران میرفتم تو یکی از اتاقها دوتا ازهمکارای کرمانی رو دیدم اول جا خوردم و برای چند لحظه ای فقط نگاهشون کردم (مثل تو فیلما شده بود) بعد یه دفعه یادم اومد که باید سلام واحوال پرسی کنم . از دور سلام کردم (چون تو جلسه بودند وامکان ترک جلسه نبود) نشستیم تا جلسه تموم شه و نوبت جلسه ما برسه

خلاصه جلسه کرمان که تموم شد . همکارا رو دیدم و خوش وبشی کردیم و احوال تک تک همکار را رو پرسیدم اینقدر از دیدنشون خوشحال بودم که حس کردم دوباره برگشتم به همونجا . چقدر آدم روحیه میگیره وقتی یه همشهری رو میبنیه

قبول دارید که همشهری هرجا که باشه بوی وطن میده ؟...

كاش هر وقت ميرم تهران چندتاييشونو ببينم

یه سوال دیگه عنوان این مطلبو چی بذارم بهتره؟

 



سه شنبه 4 آبان 1390برچسب:, :: 11:5 ::  نويسنده : دوستانه       

امروز ميخوام از بهترين وشيرين ترين لحظات دوران اشتغالم حرف بزنم .از يك سال و دوازده روزي كه دركرمان سپري شد . ازعزيزترين همكاراني كه تا به حال داشتم . 18 سال از عمرم رو كارمند دولت بودم با افراد زيادي همكاربودم و حشر و نشر داشتم اما اين يك سال براي من يه چيز ديگه بود . نميدونم چرا ؟

ازهمون بدو ورودم اينقدرصفا وصميميت ولطف نسبت به من  داشتند كه  انگارسالهاي ساله كه باهاشون بودم و همه رومي شناختم به همين خاطر اصلا احساس تنهايي وغربت نمي كردم درحالي كه من 17 سال دريه استان ديگه ويه شهر ديگه و دريه محيط ديگه كاركردم و با هيچكدوم به جزيكي دوتا شون كه دردانشگاه هم دوره بوديم آشنايي نداشتم . دراين يكسال به اندازه تمام 17 سال سابقه؛ خاطرات شيرين و به ياد ماندني دارم



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 2 آبان 1390برچسب:, :: 9:15 ::  نويسنده : دوستانه       

اعتراف میکنم بچه که بودم همیشه دلم میخواس یه جوری داداش کوچیکمو سر به نیس کنم! رفتم بقالی مرگ موش بگیرم آقاهه که میدونس چه فسقل مشنگیم بجاش آرد بهم داد منم ریختم تو قابلمه نهار! سر سفره وقتی همه شروع کردن به خوردن یهو گریه‌ام گرفت! با چشای خیس تا ته غذامو خوردم ک همه با هم بمیریم!!!!!!!


اعتراف میکنم تا سنه 13-12 سالگی تحت تاثیر حرفای مادربزرگم که خیلی تو قید و بند حجاب بود با روسری می‌شستم جلوي تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت میکشیدم. زیاد میخندید فکر میکردم بهم نظر داره!!

 



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 30 مهر 1390برچسب:, :: 7:53 ::  نويسنده : دوستانه       
گروه اینترنتی قلب من
سخت آشفته و غمگین بودم…
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم...
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !

اولی کامل بود،

دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...

سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید...
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
” ما نوشتیم آقا ”

بازکن دستت را...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کردو سپس ساکت شد...
همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله

ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ……

گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن

چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..

صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند...

خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید

سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”

گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا …….

چشمم افتاد به چشم کودک...
غرق اندوه و تاثرگشتم

منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….

من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم

عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شده ام ….
او به من یاد بداد درس زیبایی را...
که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
***
یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم

با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...


پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:, :: 11:53 ::  نويسنده : دوستانه       

باتری های معمولی لپ تاپ نیز همانند سایر وسایل الکترونیکی برای خود عمر مشخصی دارند. این باتری ها معمولأ پس از ۱ تا ۲ سال کار مداوم ، کارایی اصلی خودشان را از دست میدهند و در نهایت تنها میتوانند ۱۰ تا ۱۵ دقیقه شارژ خود را حفظ کنند. در صورتی که باتری لپ تاپ شما نیز به این بلا دچار شده است پیش از هر اقدام دیگری دست نگاه دارید و این ترفند واقعأ اعجاب انگیز با روشی اعجاب انگیزتر را بر روی باتری خود را اعمال کنید! چرا که با این کار میتوانید جان دوباره ای به باتری ببخشید و به نوعی آن را احیا کنید ، چرا که مجددأ باتری میتواند ۱ الی ۲ ساعت شارژ خود را نگه دارد و دیگر نیازی به پرداخت هزینه اضافی ندارید.برای اینکار ، روش کار را بدون ترس و واهمه انجام دهید!کافی است باتری را به مدت ۱۴ الی ۱۵ ساعت در داخل فریزر قرار دهید!تا باتری لپ تاپ شما کاملأ فریز شود!سپس باتری را ۳ الی ۴ بار شارژ و دشارژ نمایید.اکنون باتری لپتاپ شما پس از گذراندن یک خواب زمستانی جان تازه ای پیدا کرده است و میتوانید بیش از گذشته برای شما کار کند.شاید از این عمل تعجب کنید و ارتباطی بین این دو کار نیابید.اما جالب است بدانید که این کار پایه و اساسی کاملأ علمی دارد ، چرا که همانطور میدانید به طور کلی در اجسام مختلف به دلیل لرزش طبیعی مولکولها جریان برق به راحتی از آنها عبور نمی کند. این مشکل در اجسام رسانا کمتر است ، زیرا مولکول ها به شکل منظم قرار می گیرند و جریان راحت تر عبور می کند ، اما برای ابر رسانا کردن باید جسم رو سرد نمود تا لرزش مولکولها کمتر شود (این لرزش هیچ گاه صفر نخواهد شد ، مگر در صفر مطلق یعنی ۲۷۳- درجه سانتیگراد که البته تا امروز دست نیافتنی باقی مانده است) ، در نتیجه سرعت و کیفیت عبور جریان بهتر خواهد شود. دلیل بهتر کار کردن سی پی یو در درمای پایین نیز همین موضوع است



پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:, :: 10:42 ::  نويسنده : دوستانه       
علی پهلوان، خواننده گروه موسیقی آریان،در کنسرتی که به همراه گروه برای ایرانیان مقیم لندن به منظور جمع آوری کمک برای مردم آفریقا داشتند،در بین اجرا از همه تماشاچیان خواست که سکوت محض برقرار کنند. سپس در حالیکه در سکوت کامل سالن دستهایش را با ریتمی آرام ولی پیوسته به هم می کوفت، برای این که مردم را متوجه عمق فاجعه گرسنگی در آفریقا کند، خطاب به تماشاچیان گفت: « هربار که من دستهام رو به هم می کوبم،  کودکی در افریقا می‌میره »
از ردیف جلوی تماشاچیان، صدایی با لهجه غلیظ ترکی سکوت را شکست: «خب دست نزن پدر سگ! »

 



پنج شنبه 27 مهر 1390برچسب:, :: 12:33 ::  نويسنده : دوستانه       

روزى شاه عباس به شیخ بهایى گفت : دلم مى‏خواهد ترا قاضى القضات كشور نمایم تا همانطور كه معارف را منظم كردى دادگسترى را هم سر و صورتى بدهی بلكه احقاق حق مردم بشود .
شیخ بهایى گفت : قربان من یك هفته مهلت مى‏خواهم تا پس از گذشته آن و اتفاقاتى كه پیش آمد خواهد كرد چنانچه باز هم اراده ی ملوكانه بر این نظر باقى باشد دست به كار شوم و الا به همان كار فرهنگ بپردازم .
شاه عباس قبول كرد و فردا شیخ سوار بر الاغش شده و به محل مصلاى خارج از شهر رفت و افسار الاغش را به تنه درختى بست و وضو ساخت و عصایه خود را كنارى گذاشت و براى نماز ایستاد، در این حال رهگذرى كه از آنجا مى‏گذشت، شیخ را شناخت، پیش آمد سلامى كرد.  شیخ قبل از عقد نماز جواب سلام را داد و گفت:



ادامه مطلب ...


شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 20:39 ::  نويسنده : دوستانه       

شش سال است که درانتظارخانه خدا بی قرارم. شش سال است در آرزوی وصال خانه

دوست بی تاب وناآرامم

شش سال در آتش عشق کعبه می سوزم ومی گدازم و جهت دیدار دیار یار می دوم

حال که همه چیز برای رفتن به این سفرمعنوی فراهم گشته و به قول معروف قرعه فال به

ناممان افتاده به تعبیر یکی از دوستان لیاقتمان ناچیز گشته .

همین بی لیاقتی باعث شد از این سفرسراسر معنویت وعرفان جا بمانیم و موسم جچ رو

درخانه و از طریق تلویزیون نظاره گر باشیم.

خدایا دلتنگم ؛ دلتنگ پرده ی سیاه آویخته به خانه ات ، دلتنگ صفا و مروه ات ، دلتنگ چرخش

به دور خانه ات ، دلتنگ طلوع و غروب مکه ات ، دلتنگ سنگ سیاه حجرالاسودت و دلتنگ

همه عاشقان و دلباختگان و زائران خانه ات هستم

خدایا سال دیگه این لیاقت رو از ما نگیر



شنبه 19 مهر 1390برچسب:, :: 10:11 ::  نويسنده : دوستانه       

امروز یه کار خیلی خنده دار کردم براتون تعریف می کنم بهم نخندین ها

 

پسرم علی هر روز یه برنامه غذایی برای صبحانه داره که از طرف مهد بهشون دادن .

امروز کوکو داشتن منم صبح زود پاشدم که یه کوکوی سیب زمینی به قول خودم گرم

وتازه واسش درست کنم . از اونجایی که پختن کوکو یه کم زمان میبره تندو تنددست

به کار شدم . سیب زمینی رو رنده کردم و برای اینکه اطراف اجاق گاز کثیف نشه و

پوست تخم مرغها رو مستقیم بریزم آشغالی ؛ ظرف سیب زمینی رو گذاشتم کنار

ظرفشویی و تخم مرغها رو از یخچال درآوردم که بشکنم بریزم داخل مواد؛ تخم مرغ رو

روی لبه ظرف شکوندم و بعد دستمو گرفتم تو تفاله گیر ظرف شویی و تخم مرغ رو

اونجا شکستم وقتی دیدم تخم مرغه تو تفاله گیره ولو شد تازه فهمیدم چکار

کردم  باورتون نمیشه چقدربه کار خودم خندیدم

البته بگم این مشغله زیادی گاهی باعث این اتفاقات بعضا خنده دار میشه

من چون عجله داشتم وحواسم به آماده کردن صبحانه و راه انداختن بچه ها برای

مدرسه بود و خودمم باید برای رفتن به اداره آماده میشدم اینجوری شد وگرنه این

قدر بی حواس نیستم که
 



شنبه 18 مهر 1390برچسب:, :: 9:28 ::  نويسنده : دوستانه       

روز جمعه به اتفاق چند تن از دوستان و همکاران، از تعدادی مجموعه های فرهنگی وتفریحی شهرداری تهران من جمله برج میلاد دیدن کردیم یک روز شاد و به یادماندنی داشتیم . خلاصه ای از مجموعه های بازدید شده رو دراینجا به اضافه چندتا عکس براتون میذارم . بهتون توصیه میکنم حتما شما هم برای دیدن این اماکن وقت بذارید.

 

درضمن عکسارو هم خودم گرفتم ها!!! فکرنکنیداز جایی آپلودکردم



ادامه مطلب ...


شنبه 11 مهر 1390برچسب:, :: 14:27 ::  نويسنده : دوستانه       

چون روز گذشته نتونستم برم حرم . دیشب آخرشب تصمیم گرفتیم بریم

 

زیارت .فکر میکردم چون دهه کرامته و تولد حضرت بوده قاعدتا باید شلوغ باشه .

 وای که چه صفایی داشت اون موقع شب . حرم خیلی خلوت بود . تو این مدت

هروقت رفته بودم زیارت از شلوغی حرم کلافه بودم . اما دیشب یه دل سیر زیارت

کردم . همه اونایی رو هم که التماس دعا داشتند یاد کردم .



شنبه 11 مهر 1390برچسب:, :: 8:44 ::  نويسنده : دوستانه       

- هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یک روز زندگی چنده؟

 

- یا از خودت پرسیدی : قیمت یک روز بارانی چنده؟

- برای ساخت یک رنگین کمان قشنگ چقدرانرژی لازمه؟

- چرا نیلوفر صبح باز میشه و ظهربسته میشه و بابت این کار چقدر حقوق میگیره؟

- چرا فیش پول باران ، ماهانه برای ما نمی یاد؟

- چرا آبونمان اکسیژن هوا را پرداخت نمی کنیم؟

اصلاً

تاحالا شده به خاطر این که زیر یک درخت بشینی و به آواز بلبل گوش کنی پول بدی؟

یا حاضری برای بو کردن یک بنفشه وحشی دریک صبح بهاری، یک اسکناس درشت بدی؟

تو که قیمت همه چیز را با پول می سنجی ، تاحالا شده از خدا بپرسی:

- قیمت یک دست سالم چنده؟

- یک چشم بی عیب چه قدر می ارزه؟

- قیمت یک سلامتی کامل چنده؟

و خیلی سوالها مثل این ، که شاید به ذهن هیچ کدام ما نرسیده

آن وقت تو موجود خاکی از زمین وزمان شاکی هستی که از زندگی خیری ندیدی؟

این را بدان که اگه یه روزی فهمیدی قیمت یک لیتر باران چه قدره؟ قیمت یک ساعت

 روشنایی خورشید چنده؟ چه قدر باید بابت مکالمه روزانه مان با خدا پول بدیم ؟ یا

این که چقدر پرداخت کنیم تا نفسمان را با طراوت زیبای الهی تازه کنیم ؟ آن وقت

می فهمی که چرا داری در این دنیا زندگی می کنی و ارزش واقعی این زندگی چیه !



شنبه 10 مهر 1390برچسب:, :: 10:40 ::  نويسنده : دوستانه       

عجب هوایی بود دیروز!!! کلی واسه بعدازظهر برنامه ریزی کرده بودم .

 

میخواستم برم خرید. توخونه تقریبا همه چی تموم شده بود . می خواستم برای تولد دختریکی از دوستام هدیه تولد بخرم و ... اما به خاطر گرد وغبار هوا مجبور شدم بشینم خونه . ازطرفی بدجوری دلم هوای حرم رو کرده بود . دلم پرمی کشید به سمت حرم . اما افسوس این گردو خاک لعنتی و وزش باد بدتراز اون عرصه رو بهمون تنگ کرده بود از اونجایی که کمی به این هوا حساسیت داشتم نتونستم از خونه برم بیرون . یه لحظه خودمو گذاشتم جای هموطنانم در جنوب وغرب کشور که دائما با این مشکل روبرو هستند خدا بهشون قوت بده.

 دیروز واقعا نفس کشیدن سخت شده بود .



شنبه 9 مهر 1390برچسب:, :: 8:37 ::  نويسنده : دوستانه       
با سه هزار میلیارد تومان چه کارهایی می توان کرد؟
 
خبر کوتاه بود: «اختلاس سه‌هزار میلیارد تومان توسط یک نفر از بانک‌های ایران»!

به گزارش قشم دیلی اگرچه این خبر در ابتدا آنقدر عجیب و غیرقابل باور بود اما با تأیید مسئولان بانکی کشور همگان را در شوک فرو برد که چگونه یک نفر توانسته است در چنین حجم گسترده از منابع کشور اختلاس کند! با نگاهی مقایسه‌ای و برای درک عمق فاجعه می‌توان چرتکه انداخت و فهمید که با ۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تومان چه‌ها که نمی‌شود کرد.
alt


ادامه مطلب ...


شنبه 4 مهر 1390برچسب:, :: 17:30 ::  نويسنده : دوستانه       

تعطیلات تابستون به پایان رسید و فصل درس ومشق هم از راه رسید. وقتی که مدارس بازمیشه واقعا گرفتاریها بیشتر میشه دیگه به هیچ عنوان روی مسافرت رفتن و برنامه های جانبی نمیشه فکر کرد . برای همین چون از ابتدای تعطیلات دوسه تا مسافرت به شمال وجنوب کشور داشتیم تصمیم گرفتیم چند روز تعطیلات آخری رو جای دور نریم . با مشورت خانواده و تمایل خانواده یکی از دوستان قرار شد بریم سد پانزده خرداد . دوسالی میشد نرفته بودم اونجا فقط از همکاران و مدیران شرکت شنیده بودم که وضعیت سد خیلی اسفناکه . به طوری که دیگه نمیشه برای ارسال آب شرب روش حسابی بازکرد. البته الان تاحدودی اونم خیلی ناچیز به صورت پمپاژ آب برای تصفیه خانه فاضلاب ارسال میشه .

بهتره تاریخچه مختصری از سد براتون بگم تا وضعیت سد از نظرموقعیت جغرافیایی، نوع مصرف، حجم آب قابل ذخیره و... براتون روشن بشه تا بعدا برم سراغ اصل مطلب



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد