درباره وبلاگ خدایا آنگونه زنده ام بدارکه نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که کسی به وجد نیایداز نبودنم آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
دوستانه
سه شنبه 4 آبان 1390برچسب:, :: 13:27 :: نويسنده : دوستانه
دیروز تهران جلسه داشتیم . برای اینکه سروقت به جلسه برسم صبح زود حرکت کردیم . نرسیده به میدون انقلاب سیم کلاچ ماشین پاره شد گفتم دیر به جلسه میرسیم .مجبور شدیم پیاده بریم تا انقلاب . میدون انقلاب تاکسی گرفتیم و رفتیم به سمت شرکت . خوشبختانه جلسه با ۲۰ دقیقه تاخیر شروع میشد همینطور که داشتم به سمت اتاق همکاران میرفتم تو یکی از اتاقها دوتا ازهمکارای کرمانی رو دیدم اول جا خوردم و برای چند لحظه ای فقط نگاهشون کردم (مثل تو فیلما شده بود) بعد یه دفعه یادم اومد که باید سلام واحوال پرسی کنم . از دور سلام کردم (چون تو جلسه بودند وامکان ترک جلسه نبود) نشستیم تا جلسه تموم شه و نوبت جلسه ما برسه خلاصه جلسه کرمان که تموم شد . همکارا رو دیدم و خوش وبشی کردیم و احوال تک تک همکار را رو پرسیدم اینقدر از دیدنشون خوشحال بودم که حس کردم دوباره برگشتم به همونجا . چقدر آدم روحیه میگیره وقتی یه همشهری رو میبنیه قبول دارید که همشهری هرجا که باشه بوی وطن میده ؟... كاش هر وقت ميرم تهران چندتاييشونو ببينم یه سوال دیگه عنوان این مطلبو چی بذارم بهتره؟
نظرات شما عزیزان:
|
|||
|